black flower(p,191)

black flower(p,191)

جونگ کوک زیر لب گفت و با نارضایتی از تهیونگ فاصله کرد.

میتونست صدای نفس نفس های امگا و ناله های آهسته ش که سعی در ساکت کردن خودش داشت رو از پشت سرش بشنوه حدس زدنش سخت نبود که امگا داره چی کار میکنه.

جونگکوک: حالت خوبه دیگه؟

تهیونگ با یک ناله جوابش رو داد و پاهای جونگ کوک رو برای تنها گذاشتنش تو این وضعیت سنگین تر کرد.

تهیونگ: فقط برو جئون.... من به اون قرصای فاکی احتیاج دارم.

پسر کوچیک تر با یه صدای جیغ مانند گفت و جونگ کوک با نارضایتی تنهاش گذاشت.

تهیونگ وقتی که از رفتنش مطمئن شد باسنش رو بالا تر آورد و دو تا انگشت دوباره تو باسنش .... چند بار خمششون کرد و یکی دیگه هم اضافه کرد.

انگشتای کوچیکش دیگه نمیتونستند راضیش کنن اون یه امگای در حال هیت بود که به نات یه آلفا نیاز داشت اما هنوزم
هم نمی تونست این واقعیت رو قبول کنه.

انگشتاشو بیشتر داخل حفره ی خیس و پر از نیازش فرو کرد و دنبال پروستاتش گشت.

از هم فاصله شون داد و روی نرم پروستاتش چند ضربه زد و برای دومین بار راضی شد.

اوههه....

چشماش عقب برگشت و رونای پرش شروع کردن به لرزیدن.

عرق روی پیشونیش رو با آستین لباسش پاک کرد.

جونگکوک: نتونستم چمدونت رو پیدا کنم.

جونگ کوک همونطور که با چشمای گرسنه بهش زل زده بود، گفت و تهیونگ سرش رو بالا آورد.

اینقدر سرگرم ارضا کردن خودش شده بود که متوجه ی حضور آلفا نشده بود.
دیدگاه ها (۳)

black flower(p,192)

ناشناس...

black flower(p,190)

black flower(p,205)

black flower(p,200)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط